اهمیت نفت خلیج فارس از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا

موضوع : اهمیت نفت خلیج فارس از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا

توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی پرینت می باشد

يشگفتار:
منطقه خليج فارس را نظريه پردازان قديمي بخاطر وجود انرژي در آن «هارتلند» ناميده اند و تسلط بر آن را فرمانروايي هر كشوري در جهان مي دانند. آمريكا هنگامي كه سياست فعالي را در عرصه بين المللي آغاز كرد منطقه خليج فارس را در سياست خارجي خود، لحاظ ويژه بخشيد و سعي كرد ثبات خاورميانه را به نفع خود براي هژموني آمريكا حفظ نمايد و هر گونة عوامل مزاحم را سد و اختلال اين ثبات گرديده است، سعي كرده است از ميان راه بردارد. ايجاد عوامل مختل كننده در مسير اتحاد شوروي براي جلوگيري از نفوذ آن ، براي اين منظور صورت گرفته است سرنگوني دكتر محمد مصدق و جذب مصر به طرف آمريكا در اين راستا بوده است و مخالفت با جمهوري اسلامي ايران براي اين منظور «ثبات خاورميانه» براي تضمين منافع حياتي آمريكا مي‎باشد و حمايت از اسرائيل در جهت تأمين اين اهداف بلندپروازانه آمريكا مي‎باشد. اين مجموعه سعي در بررسي اين روند دارد.

بسمه تعالي
اهميت نفت خليج فارس از ديدگاه سياست خارجي آمريكا 22/1/84
پشت منازعاتي كه با زور و قدرت براي كنترل نفت جهان صورت مي گيرد  آشكار مي‌شود كه اشتهاي سيري ناپذيري براي كنترل انرژي بدنبال صنعتي شدن جهان وجود دارد . ارقام حيرت آور در طي دهة 1960 سقوط افزايش تقاضاي جهاني نفت كه صدور هفت درصد در سال ثابت مانده بود ، اكنون تقاضاي آن به دو برابر افزايش يافته است نشان مي دهد ميزان توليد نفت از 21 ميليون بشكه در روز در سال 1959 به 41 ميليون بشكه در روز در سال 1969 رسيده است در طي اين دوره 100 ميليون بشكه نفت معروف شده است . بر اساس يك برآورد محافظه كارانه اگر ميزان نفت %5 فقط افزايش يابد متوسط توليد نفت ، 105 ميليون بشكه در سال 1989 پيش بيني ميشود . اما نياز انبوه جهاني نفت كه فقط ميزان آن 9/532 ميليون بشكه در سال ميرسد تنها بر ادامة حيات در جهان صنعتي كنوني ضروري است . اين تنها يك نقش جزئي ازنياز نفتي كشورهاي صنعتي جهان ميباشد . كه تا اندازه اي كشورهاي صنعتي را در وضعيت دشواري از نظر تأمين نفت خام قرار داده است كه وجود اين وضعيت دشوار در پشت منازعات كه براي بدست آوردن نفت خام صورت مي گيرد مخفي مانده داست . در سال 1970 نياز ايالات متحده آمريكا كه به نفت 7/43 درصد برآورد مي شد كه به استثناي نفت ، گاز با 3/32 درصد و زغال سنگ با 20 درصد وهيدروالكتريك با 8/3 درصد و سوخت هسته اي با 6/0 درصد مصرف ميشد . در سال 1970 ، متوسط مصرف ايالات متحده ، 8/14 ميليون بشكه در روز بود ؛ اين ميزان مصرف ، 000ر672 يا 9/4 درصد بيشتر از متوسط مصرف روزانه در سال 1969 بوده مصرف انبوه براي 1970 ، 4/5 بيليون بشكه براي ايالات متحده آمريكا ثبت شده كه بر طبق بررسي مطبوعات نفتي بريتانيا معادل 100/1 گالون توليد براي هر مرد ، زن ، بچه در آمريكا كافي است . پيشتر از اين ، اين مصرف ناشي از سوخت نفت با 6/14 درصد سوخت به 3/2 ميليون بشكه در روز ميرسد سوخت گازوئيل با 7/4 درصد به 8/5 ميليون بشكه در روز ميرسد زير ميزان سوخت مصرف امريكا مشخص مي‌شود .
بر حسب ذخاير انرژي موجود آمريكا ، كل توليدات داخلي آمريكا ،‌در سال 1970 ازهيدروكربنهاي مايع به 3/11 ميليون بشكه در روز ميرسد كه نسبت به سال قبل از آن (1961) بيش از 9/4 درصد مصرف ، به 1/9 ميليون بشكه در روز ميرسد . سوخت گازطبيعي و گاز مايع با 8/5 درصد مصرف به 7/1 ميليون بشكه در روز ميرسد كه كمترين گاز كوره با 1/1 درصد به 5/0 بشكه ميرسد و مقدار هيدروكربنهاي مايع 02/0 ميليون بشكه در روز ميرسيد ، مابعدالتفاوت بين توليد فرآورده هاي نفت و مصرف داخلي با واردات اين اين فراورده ها جبران ميشد با واردات اين فراورده ها در سال 1970 د، نفت خام به ميزان 3/1 ميليون بشكه در روز و فراورده هاي آن ، به ½ ميليون بشكه در روز ميرسد . واردات نفت خام و فراورده هاي آن در حدود %22 از كل مصرف نفت خام داخلي آمريكا را تشكيل ميداد .اگروقفه بين ذخاير موجود و تقاضا باشد موجب نگراني مقامات عاليرتبه آمريكا مي شود . بر طبق نظر موقتي هويت اندكي توقف در صنعت در نتيجه كمبود ذخاير نفت صورت گيرد ،‌ذخيره دوباره آن هنگامي ميسر است كه دولت آمريكا به توليد نفت خام خود بصورت كافي اقدام نمايد . در سال 1969 ، ايالات متحده ذخاير نفتي خود را به ميزان 6/29 ميليون بشكه رساند .
اين يك كاهش سريع را به ميزان 5/3 درصد به سال 1968 را نشان ميدهد كه بيشتر ازميزان كاهش ½ درصدي سال 1968 و 2/0 درصدي سال 1967 ميباشد . ذخاير نفت آمريكا فقط 2/8 درصد ذخاير نفتي جهان ميباشد كه تنها براي 5/9 سال نفت توليد شده در سال 1970 ، كفايت مي كند تنها براي 5/9 سال نفت توليد شده در سال 1970 ، كفايت مي كند . كاهش تدريجي ذخاير نفت در ايالات متحده ،‌نشان ميدهد كه تراز ذخاير نفتي آمريكا در سال 1970 ، 29540 ميليون بشكه يا 5/8 درصد نسبت به سال 1969 را كاهش يافته است . حتي اكتشافات انجام شده حتي ميزان اين كاهش را تا صدور %13 برآ.ورد مينمايد وقتي اين اكتشافات نشان ميدهد كه تراز ذخاير نفتي آمريكا از 13736 ميليون بشكه در سال 1969 به 5/11 ميليون بشكه در سال 1970 رسيده است . اين بطور پيوسته كاهش تر از 48 درصدي مرادر 40 سال اخير نسبت به سال 1956 ،‌در دخاير نفتي آمريكا ، نشان ميدهد ايالات متحده آمريكا ،خواهان افزايش ذخاير نفتي داخلي خود ، به دلايلي مانند نيازهاي اكولوژيكي و خروج سوخت زغال سنگ از بازار مصرف و محدوديت توليد گاز طبيعي و مسائل تكنولوژيكي و فني در مواجهه با توسعه انرژي هسته اي ، ميباشد پرفسورها هالفورد ال پيش بينيمي كند كه دولتهاي پيشرفته درصد جانشين كردن انرژي هسته اي بجاي بخشي از نفت ميباشد . ولي آن در آينده ، بعيد به نظر ميرسد . 20 سال قبل اين نظر مورد پذيرش قرار گرفت و فقط انرژي هسته اي توانست 6/0 درصد از كل انرژي مورد نياز آمريكا را تأمين كند . بر طبق ديدگاه جين مورال نماينده امريكا در امور دفاعي – امنيتي داخلي بيان ميدارد هر چه بندرت توسعه منابع نفتي ، زمانبر هست اما نبايد ايالات متحده نبايد از دستيابي به اين صنايه غفلت نمايد . اين منابع بقدر كافي نيازمند جستجوي زياد براي كشف چاههاي نفتي و زمان خيلي زياد براي رفع موانه سر راه ميباشند . آن بر مبناي باوري است كه احتمالاً خواهان فرمانروائي مطلق آمريكا توسطانرژي بي نظير نفت كه جانشين توسط انرژيهاي ديگر به جاي آن متصور نيست .مورال به دقت وضعيت دخاير نفتي ايالات متحده را بررسي كرده است در اين باره مي گويد:
«تقاضاي ما براي نفت خام هراسناك و وحشت آور بطور سريع رشد يافته است و ظرفيت داخلي ما با اين روند تقاضا خسارت ديده و اين مطلبي نيست كه قابل كتمان باشد و احتمالاً كاشي مسلم ما از كل ذخاير نفتي ، در آينده قابل پيش بيني است.»
در حاليكه برآورده ها حاكيست كه نياز ايالات متحدة‌آمريكا به نفت ، در سال 1980 52 ميليون بشكه در روز برآورد ميشود . كه ايالات متحده فقط توانسته است 5/21 ميليون بشكه از آنرا از ذخاير نفتي خود ، تأمين نمايد در حاليكه ايالات متحده آمريكا به بيش از 25 ميليون بشكه در روز به انرژي نفت ، احتياج داشته است ، فقطتوانسته است در حدود 5/12 ميليون بشكه از آنرا در داخل توليد نمايد ومابقي مجبور بوده است از خارج تأمين نمايد . واردات آمريكا ، از كانادا بيش از 2 ميليون بشكه در روز وكشورهاي نيمكره شرقي بيش از 2/3 ميليون بشكه در روز و شرق دور بيش از 2/0 ميليبون بشكه در روز برآورده ميشود ولي اين ميزان به بيش از 1/7 ميليون بشكه در روز از منابع طبيعي نفتي خليج فارسو آفريقا كه بيش از %5 كل واردات نفتي آمريكا ازساير نقاط جهان را تشكيل مي دهد .از اين مناطق ، تأمين مي شود . منطقه خليج فارس كه بيش از   %60 ذخاير نفتي و 30 درصد از منابع گازي جهان را در بر دارد . آمريكا حدود %30 ، اروپاي غربي 60 درصد و ژاپن 76 درصد نفت وارداتي خود را از خليج فارس تأمين مي كنند . ازاينرو دستيابي به كشورهاي خليج فارس وخود خليج فارس كه در حقيقت شاهرگ حياتي نفت وارداتي آمريكا و متحدان آن است ، نهايت اسميت را دارد . اثر امنيتي نفت خليج فارسنيز با اهميت است . به اين معني كه نه تنها اقتصاد كشورهاي اروپايي ، بلكه سيستم هاي دفاعي آنها نيز براي كاركرد خود نياز به نفت خليج فارس دارند . بنابراين «ناتو» مهمترين بهره گيرنده و در حقيقت وابسته به نفت خليج فارس است .


برچسب ها: تحقیق اهمیت نفت خلیج فارس از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا نفت خلیخ فارس سیاست آمریکا امریکا نفت خیلج فارس اکتشاف نفت انرژی

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

یاد دادن یادگیری دوباره است دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید