ماجراي هلن

تحقيق ماجراي هلن
 متشکل از 23 صفحه ، در قالب word  قابل ويرايش و اماده پرينت

بخشی از محتوا ::
ماجراي هلن
در زمان (وقوع) اين داستان، هنوز در آپارتمان شرلوك هولمز در خيابان بيكر لندن زندگي مي كردم.
يك روز صبح خيلي زود، خانم جواني با لباس مشكي به يددن ما آمد.
خسته و ناراحت به نظر مي رسيد و چهره اش بسيار سفيد (رنگ پريده) بود.
با صداي بلند گفت «من مي ترسم! از مرگ مي ترسم آقاي هولمز»
«لطفاً كمكم كن! هنوز سي سالم نشده اما موهاي سفيدم را نگاه كن! من خيلي مي ترسم!»
هولمز با مهرباني گفت، «فقط بنشين و ماجرايت را براي ما تعريف كن،
(حرفش را) چنين شروع كرد «اسمم هلن استونر است و با ناپدري ام، دكتر كرمسبي رويلوت، در نزديكي يك آبادي در حومة شهر زندگي مي كنم.
خانوادة او زماني ثروتمند بود اما وقتي ناپدري ام به دنيا آمد ديگر پولي در بساط نداشتند.
بنابراين براي پزشك شدن درس خواند، و به هند رفت.
تحقيق ماجراي هلن
متشکل از 23 صفحه ، در قالب word قابل ويرايش و اماده پرينت

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

یاد دادن یادگیری دوباره است دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید